تاثیرِ موسیقی بر نوشتن

موسیقی و نوشتن

در ليست نه چندان مرتب آهنگ‌هايم مجموعه‌ای دارم به نامِ «برای نوشتن». گاهی‌اوقات كه ذهنم كم می‌آورد و از هر احساس، ايده و كلمه‌ای خالی می‌شود،‌ موسيقیِ بی‌کلامی كه احساساتم را از عمقِ وجودم بيرون می‌کشد پخش می‌كنم و سعی می‌کنم بنویسم.
می‌خواستم بدانم كه اين گوش کردن به موسيقی هنگام نوشتن موثر است يا فقط به خودم تلقين كرده‌ام؟ نويسنده‌های خوب در حین نوشتن آن را گوش می‌کنند يا نه؟ پس سرچ كردم و به سايتِ bettermarketing رسيدم که با این تیتر از من استقبال کرد: «چطور گوش دادن به موسیقی مانع نوشتن می‌شود؟»! اما وقتی آن را خواندم متوجه شدم چندان هم مخالف این موضوع نیست. طبق معمول و مشابهِ مقاله‌ی صدای نويسنده، مطالب اين سايت و تجربيات خودم را با يكديگر تركيب كردم تا این متن درباره‌ی تاثير موسيقی بر نوشتن شكل بگيرد.
البته كه منظور من از گوش دادن به موسيقی آن آهنگ‌های پر سر و صدایی كه خواننده جان می‌کند تا صدايش را به گوش‌مان برساند نيست ‌چون آن‌ها بخش زيادی از تمركز و توجه را _دستِ‌كم از من_ می‌دزدند. منظورم موسيقی‌های آرام و بی‌كلامی است كه به قول اين سايت، می‌تواند به روحيه‌مان كمک كند و داشتن روحيه‌ی مناسب، روندِ خلق را تغيير می‌دهد.
در تایید این موضوع باید بگویم که من هرگز پيانو نزده‌ام اما وقتی به برخی موسيقی‌های بيكلام كه ساز اصلی‌شان پيانو است گوش می‌دهم،‌ حركت انگشتانم را روی كلاويه‌های آن كه با ظرافت جابجا می‌شوند و صدایی منحصر‌به‌فرد خلق می‌کنند تصور می‌کنم. كيبوردم می‌شود کلاویه‌های پيانو و نوشته‌هايم موسيقی منحصربه‌فردی كه خودم ابداعش كرده‌ام.
گاهی‌اوقات موسيقی‌هایی كه حس و حال غمگینی منتقل می‌كنند، ناخودآگاه باعث می‌شدند نوشته‌هایم شکلی غم‌آلود به خود بگیرند اما حالا ياد گرفته‌ام كه بسته به نوع نوشته كدام موسيقی مرا به سمت بهترين نتيجه سوق می‌دهد. فكر می‌كردم مدال افتخار اين كشف بزرگ از آنِ خودم است اما فهميدم كه قبلا كشف شده!
فيلمنامه‌نويس و كارگردانِ‌ سرشناس، كوئنتين تارانتينو می‌گويد: «يكی از كارهایی كه قبل از شروع نوشتن فيلم يا زمانی كه ايده‌ای به ذهنم می‌رسد انجام می‌دهم اين است كه به سراغ مجموعه آهنگ‌هايم می‌روم و آن‌ها را پخش می‌کنم. در اين بين سعی می‌كنم تا شخصيتِ فيلم و روحِ آن را بيابم. و بعد «بوم»، به يک يا دو سه آهنگ می‌رسم که مرا به سمت هدف نهایی هدایت می‌کنند و اين‌ می‌شود یک شروعِ عالی.»
در واقع يكی از اولين قدم‌هایی كه تارانتينو قبل از نوشتن فيلمنامه‌ی جديدش انجام می‌دهد، يافتن قطعه‌ای موسيقی است كه دقيقا مطابق با حال و هوایی باشد كه می‌خواهد فيلم در آن جای بگيرد.
ما هم می‌توانيم از اين تمرين در نوشتن استفاده كنيم. بگرديد و ببينيد كدام موسيقی شما را به ياد رمانی می‌اندازد كه می‌خواهيد بنويسيد؟‌ يا قبل از فصل بعدی داستان عاشقانه‌تان كمی موسيقیِ عاشقانه (در اينجا برايان آدامز مثال زده شده) پخش كنيد يا در حالی كه روی شعر بعدی‌تان كار می‌كنيد كمی موتسارت گوش بدهيد.
همه ما می‌دانيم احساسات نقش پررنگی در نوشته‌ها دارند بنابراين حال و هوای مناسب هنگام نوشتن می‌تواند روحی قدرتمند و موثر در كلمات‌مان بدمد. نگران نباشيد، با امتحان كردن چند موسيقی،‌ به مناسب‌ترين‌شان برای نوشته‌ی اخير خود پی خواهيد برد. نكته‌ی مهم اين است كه بايد از موسيقی برای ايجاد حال و هوای مرتبط استفاده و سپس آن را متوقف کرد.

موسیقی و نوشتن

سكوت هنگام نوشتن
وقتی از مالكوم گلدول پرسيده شد كه هنگام نوشتن به موسيقی گوش می‌دهد يا خير گفت: «من خودم به موسيقی گوش نمی‌كنم.» او فضای كافی‌شاپ را برای نوشتن ترجيح می‌دهد.
استفن/ استيون كينگ فقط هنگام ويرايش داستان به موسيقی گوش می‌دهد و می‌گويد: «توانایی انجام چند كار را از دست داده‌ام!»
و جی كی رولينگ معتقد است موسيقی در حين نوشتن «بيش از حد عامل حواس پرتی» است و هنگامی كه جوان‌تر بوده، موقع نوشتنِ اولين كتاب، به صحبت‌های چايكوفسكی گوش می‌کرده است.
در واقع گوش دادن به موسيقی در حين نوشتن می‌تواند مرادفِ ريختن چند كار سنگين به دوش ذهن‌مان باشد. او در حالی كه سعی می‌كند شخصيت‌های داستان، ‌جريان و ارتباطات مهم را پيدا كند، مجبور می‌شود به موسيقی هم گوش بدهد و اين كار ممكن است دقت و كيفيتِ ‌نتيجه را کم‌تر کند.
اما نكته‌ی مهم ديگری هم هست كه نبايد از آن غفلت کرد؛ همان‌طور كه پيش‌تر اشاره شد،‌ مالكوم گلدول ترجيح می‌دهد در كافه بنويسد همچنين اگر كتابِ «پاريس جشن بيكران» را خوانده باشيد می‌دانيد كه ارنست همينگوی ساعت‌ها وقت خود را در كافه‌های مختلف صرف نوشتن داستان می‌كرده.
اين مكان‌ها هم گاهی موسيقی پخش می‌کنند و بسياری از آن‌ها مملو از پچ‌پچ‌های دوردست،‌ بوی قهوه‌ی برشته و رفت‌‌وآمدِ آدم‌های مختلف هستند، پس مطالعات درباره آن‌ها چه می‌گويد؟

می‌گويد كه خیلی هم خوب است! صداهای پس‌زمينه باعث افزايش بهره‌وری می‌شوند و اين برای كسانی كه از ساعت‌ها نشستن در سكوت برای نوشتن متنفرند، خبر خوبی است.
نظر خود من در اين باره اين است كه شايد در چنين مكان‌هایی _مثل كافه يا پشت پنجره‌ای رو به خيابانی شلوغ_ ناگهان با ديدن کسی که ظاهری نامتعارف دارد، ريختن نوشيدنی از دست یک عابر يا زمين خوردن يک كودک و اتفاقات كوچک مختلف، ایده‌ای به ذهن‌تان خطور كند كه با بسط و گسترش آن به داستانی منحصربه‌فرد برسيد.
در نهايت اين شماييد كه به مرور و با شناخت خودتان به اين نتيجه می‌رسيد كه چه چيزی برای نوشتن بيشترين امكانات را در اختيارتان خواهد گذاشت.
پيشنهاد ديگری هم برايتان دارم. اگر زمانی به هر دری زديد اما باز هم نمی‌دانستيد از چه چيزی بنويسيد و منبع ايده‌هايتان تبديل به برهوتی خشک شد،‌ اين تمرين را انجام دهيد: يک موسيقی را انتخاب كرده و هر حسی كه به شما می‌دهد با جزئيات و به دقت توصيف كنيد. حتی اگر اين نوشته چنگی هم به دل نزند،‌ لااقل چيزی نوشته‌ايد و یک روز را هم برای خلق، از دست نداده‌ايد.

من حال و هوایم را هنگام گوش دادن به آهنگ A Good Day Will Come در ادامه نوشته‌ام:

 

«وقتی به اين آهنگ گوش می‌كنم،‌ حس شادی عجيبی به درونم می‌ريزه. اگر چشم‌هام رو ببندم و به خودم اجازه‌ی غرق شدن بدم، حس می‌كنم دختر كوچيكی هستم تو يه اتاق كم مساحت با يه پنجره‌ی بزرگ، كه می‌تونم از قابش به آسمون آبی روشنی كه توش تیکه‌های ابر پخش و پلا شدن نگاه كنم و همزمان پشت ميز تحريرم كه مثل ميزِ جودی آبوت چوبی و خوش ساخته نشستم و روی كاغذای كاهی با يه مداد نوک تيز، كه برای باقی موندن روی کاغذ، تیکه‌های كوچيک وجودش رو جا می‌ذاره شروع به كشيدن خطای بی‌نظم و بی‌هدف می‌كنم و با يه لبخند گنده به طرحای عجيب و غريبی كه به وجود اومدن خيره می‌شم.
وقتی از پنجره به بيرون نگاه می‌کنم می‌تونم حركت شاخ و برگ درختارو ببينم. حس می‌كنم مثل آنشرلی، همه چيز رو زيبا می‌بينم و توی روياهای خودم،‌ سوار يه كالسكه شدم و وسطِ گل‌های صورتی كه همه جا رو معطر كردن پرواز می‌كنم‌. باد هم لباس بلندِ روشنم رو می‌رقصونه. قلبم با ريتم زيبایی می‌تپه و اين موسيقی رو به گوشم می‌رسونه. اين دنياييه كه اين آهنگ برای من می‌سازه؛ پر نور،‌ رويایی و دوست داشتنی.»

به اشتراک بگذارید
اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در twitter
اشتراک گذاری در telegram
اشتراک گذاری در linkedin
پست های مرتبط