عنوان: راهنمای مردن با گیاهان دارویی
نويسنده: عطيه عطارزاده
انتشارات: چشمه
تعداد صفحات: ۱۱۷
اولين سوال من اين است:
چرا بايد از دست دادنِ بينایی منجر به چنين انزوای وحشتناكی شود؟
شايد اين را درک نكردم چون خوشبختانه از نعمت ديدن برخوردارم اما مگر اين دنيا كم آدمِ نابينا به خود ديده؟ و مگر اين آدمها به زندگی اجتماعیشان ادامه ندادهاند؟ مادرِ دختر بخاطر تجربههای تلخ زندگی، بدبينیِ اغراقشدهای به دنيا دارد و همين باعث شده زندگیشان تا اين حد در انزوا غرق شود اما اين مسئله با اين شدت، تا پايان هم برای من پذيرفتنی نبوده و نيست. بنظر من مادر، آنقدر در خودش و شكستهای گذشتهاش غرق شده كه نمیتواند دخترش را ببيند، فقط او را تر و خشک میكند انگار كه كار ديگری در اين دنيا ندارد، همانطور كه در نهايت، دختر با او اين كار را كرد: فقط جسم و فقط خيال، اينجا خبری از دنيای واقعی نيست.
احساسم به راهنمای مردن با گیاهان دارویی يادآورِ فيلم Midsommer است كه بعد از ديدن آن حالت تهوع بدی داشتم و درحالی كه با خودم میگفتم «اين فيلم حاصل يه ذهنِ مريضه»، دلم میخواست دو ساعتی كه از زندگیام گذشته را برگردانند؛ گرچه اين كتاب در نظرم آنقدر بد نبود اما نمیتواند در فهرستِ كتابهای خوبی که خواندهام جای بگیرد.
نقاط قوت
توصيفهای نويسنده از بوها، صداها و حتی حس جريان يافتن خون در رگهای دختر و استفاده از عبارت «در كتابی شنيدم» بسيار واقعی و باورپذير بودند تا حدی كه چند بار فكر كردم خود نويسنده نابيناست برای همين به اين خوبی میتواند چنين چيزهایی را درک كند. صادقانه بگويم، دربارهی اين كتاب احساسات مختلفی دارم كه بيشترشان خوب نيستند جز توصيف و قلم خاص، متفاوت و دقيقش.
و يک نكتهی ديگر: بعضی از اطلاعاتی كه درباره خاصيت گياهان، يا دو سه تا جمله كه بار اول بنظر بیاهميت میآيند، در ادامه دوباره به كار برده میشوند و آنجا به اهميتشان پی میبری، مثل خاصيتِ گياهِ تاتوره.
نقاط ضعف
در کتاب راهنمای مردن با گیاهان دارویی آشناها و خانواده و همسايهها طوری رفتار میكنند كه انگار اين مادر و دختر وجود ندارند. مادری كه با وجود كتابخوان بودن و دركش از زندگی و حرفهای قلبمه سلمبهاش نمیداند كه نمیتواند كسی را تا ابد در خانه حبس كند.
دو پردهی آخر را كه میخواندم حالت تهوع غريبی داشتم كه هر لحظه شدت میگرفت. از همان آغازِ كتاب حس خوبی به دختر جوان كه راوی داستان است نداشتم و در نهايت هم اين حس به نفرت كشيده شد. راهنمای مردن با گیاهان دارویی سرشار از اطلاعات بيهوده است و فضايش به طرز غيرِلازمی تاریک.
من اين را میدانم كه خيال خطرناک است و غرق شدن در آن مثل دو لبهی شمشیر؛ میتواند تو را به تباهی بكشد و يا به روشنیِ ابدی. شايد انزوایی به اين شكل هر كسی را به چنين پايان و نتيجهای بكشاند اين را نميدانم اما از خودم میپرسم اگر تو هم روزی، يكی از تواناییهای مهمت را مثل بينايی از دست بدهی، تمام دنيا را به يک خانهی كوچک و ريتم تكراری زندگی محدود میکنی؟ و آنقدر ناتوانی که قدرت مقابله و حتی تلاش برای رهایی از حبسی تحمیلشده را نداشته باشی؟
اين كتاب را به هيچ كس پيشنهاد نمیكنم چون دوستش نداشتم و نظر شخصی، جزءِ جداییناپذيرِ معرفی كتاب است. اما از اين نكته هم نمیتوانم بگذرم كه با كتابی ايرانی طرف هستيم كه باكيفيت است و به موضوعی كليشهای و عامهپسند نپرداخته.
از این ناشر:
نظر شما درباره راهنمای مردن با گیاهان دارویی چيه؟
آخرین دیدگاهها